به گزارش مشرق، شاید این جمع سزاوارترین ناکامان تاریخ ایران در مسیر المپیک بودند. حتی شایسته تر از تیم 96 حسن حبیبی. صعود حق شان بود، اصلا در مشت شان بود و برایش دلاورانه جنگیدند اما قربانی شدند. همه قربانی بودند. قربانی یک نگاه مسموم. از محمد خاکپور تا تک تک بچه هایی که دلاورانه جنگیدند، قربانی بودند. قربانی ما. همه ما. از بالاترین مسئول ورزش کشور که بوی احتمالی دهان مربی خارجی را دلیلی برای رد کردنش دانست تا کارلوس کیروش که در همان روزهای اول، آن طور که محمد خاکپور می گوید، در چشمانش نگاه کرد و گفت:« به عنوان یک مربی جوان و حرفه ای برایت آرزوی موفقیت می کنم اما به عنوان سرمربی تیم امید اصلا رویم حساب نکن. »
از محمد مایلی کهن که به رغم همه حرف های خوبی که می زند ، حضورش در کنار تیم امید مجالی برایش بود برای انتقاد از تیم بزرگسالان و انتقادهایی که او از سرمربی اش دارد. او که هرچه به سرمربی تیم ملی و مدافعانش تاخت، این دوقطبی منحوس امید یا تیم بزرگسالان را بیشتر و بیشتر کرد. چیزی که تنها یک حاصل داشت ؛ از کف رفتن همدلی. در آخر هم خواسته یا ناخواسته رسانه ها به دو نیم شدند و به تبع آن افکار عمومی.
تیمی که بیش از همیشه برایش هزینه شده بود ، نسلی نو داشت که تا سال ها برای فوتبال ایران می مانند و همین حالا توانستند خیلی های شان در جمع 18 نفری باشند که ترکیب تیم جام جهانی در مسیر جام جهانی 2018 روسیه را بر تن می کنند. این نسل فارغ از همه جفایی که این دعواها در حقش کرد. فارغ از همه فشارهای این دو قطبی جنگیدند ، تا جایی که نفس داشتند، شایسته بودند و تلاش کردند.
حال می توان در تیم به دنبال مقصر بود. روزبه چشمی را می توان قربانی کرد ، می توان اخباری را گوشه رینگ گذاشت و می توان گفت اصلا محمد خاکپور که مربی نبود. او خودش هم البته هیچ گاه ادعای مربیگری تیم امید را نداشت و بارها گفته بود در رودربایستی مانده. او اما این وسط یک بهانه بود. او و شاگردانش. حالا خاکپور هم که مامور به مسئولیتی سخت شده بود را می توان برای تصمیمات فنی اش نقد کرد. از بازی قطر گرفته و این همه تغییری که در ارنجش داشت تا ترسش از انجام تعویض در بازی با ژاپن که باعث شد بچه هایش خسته باشند. می توان خیلی خوش بینانه گفت این سرانجام تیمی ست که با رودرواسی جمع شده باشد اما این حاصل رودرواسی نبود. این ذبح بی آب استعداد این همه استعداد ، حاصل لج بازی بود. حاصل یک بازی باخت - باخت. باخت برای همه آنهایی که تک به تک ، ادعای شان گذشتن از جان برای منافع ملی است. حالا می توان این اتفاق را چماقی کرد و کوبید بر سر مربی ایرانی. می توان محمد مایلی کهن را به سبک خودش آماج حملات تند کرد و می توان خاکپور را برای اشتباهاتی که حالا از انها حرف می زنیم به صلابه کشید .
اما این یک حقیقت غیر قابل کتمان است. این تیم در تهران حذف شد و به مسیر المپیک رفت. بر ای ردیف کردن مقصران هم خیلی نباید راه دور برویم. به راحتی می توانیم بشماریم. از عالی ترین مقام ورزشی کشور که نشان داده به این کادر علاقه ای ویژه داشته . از کیومرث هاشمی ، رئیس کمیته ملی المپیک که هر بار ضبط ها خاموش بود می گفت این کادر نیاز به تقویت دارد اما یکبار به عنوان مسئول کاروان المپیکی دم نزد چون تیمی که داشت هزینه اش از جایی دیگر می آمد ، به نظر او بهترین حالت ممکن بود. آنها که هیچ وقت روی المپیک حساب باز نمی کردند ، این بار هم اگر این تیم اوت نمی شد ، کسی یقه او را نمی گرفت. از اسم کفاشیان و بی خیالی هایش بهتر است بگذریم . از اینکه تیم امید را برون سپاری کرد و کسی نفهمید ، حبیب کاشانی چقدر پول آورد ،حساب ویژه تیم امید چرا به حساب فدراسیون فوتبال نمی رفت و اصلا همان طور که وزارت ورزش گفته ، فدراسیون پول های این تیم را داده یا حبیب کاشانی و خیرینش؟ برای همه این ابهام ها ، از کفاشیان می گذریم و می رسیم به مایلی کهن، کیروش و خودمان؛ همه ما.
از محمد مایلی کهن که به رغم همه حرف های خوبی که می زند ، حضورش در کنار تیم امید مجالی برایش بود برای انتقاد از تیم بزرگسالان و انتقادهایی که او از سرمربی اش دارد. او که هرچه به سرمربی تیم ملی و مدافعانش تاخت، این دوقطبی منحوس امید یا تیم بزرگسالان را بیشتر و بیشتر کرد. چیزی که تنها یک حاصل داشت ؛ از کف رفتن همدلی. در آخر هم خواسته یا ناخواسته رسانه ها به دو نیم شدند و به تبع آن افکار عمومی.
تیمی که بیش از همیشه برایش هزینه شده بود ، نسلی نو داشت که تا سال ها برای فوتبال ایران می مانند و همین حالا توانستند خیلی های شان در جمع 18 نفری باشند که ترکیب تیم جام جهانی در مسیر جام جهانی 2018 روسیه را بر تن می کنند. این نسل فارغ از همه جفایی که این دعواها در حقش کرد. فارغ از همه فشارهای این دو قطبی جنگیدند ، تا جایی که نفس داشتند، شایسته بودند و تلاش کردند.
حال می توان در تیم به دنبال مقصر بود. روزبه چشمی را می توان قربانی کرد ، می توان اخباری را گوشه رینگ گذاشت و می توان گفت اصلا محمد خاکپور که مربی نبود. او خودش هم البته هیچ گاه ادعای مربیگری تیم امید را نداشت و بارها گفته بود در رودربایستی مانده. او اما این وسط یک بهانه بود. او و شاگردانش. حالا خاکپور هم که مامور به مسئولیتی سخت شده بود را می توان برای تصمیمات فنی اش نقد کرد. از بازی قطر گرفته و این همه تغییری که در ارنجش داشت تا ترسش از انجام تعویض در بازی با ژاپن که باعث شد بچه هایش خسته باشند. می توان خیلی خوش بینانه گفت این سرانجام تیمی ست که با رودرواسی جمع شده باشد اما این حاصل رودرواسی نبود. این ذبح بی آب استعداد این همه استعداد ، حاصل لج بازی بود. حاصل یک بازی باخت - باخت. باخت برای همه آنهایی که تک به تک ، ادعای شان گذشتن از جان برای منافع ملی است. حالا می توان این اتفاق را چماقی کرد و کوبید بر سر مربی ایرانی. می توان محمد مایلی کهن را به سبک خودش آماج حملات تند کرد و می توان خاکپور را برای اشتباهاتی که حالا از انها حرف می زنیم به صلابه کشید .
اما این یک حقیقت غیر قابل کتمان است. این تیم در تهران حذف شد و به مسیر المپیک رفت. بر ای ردیف کردن مقصران هم خیلی نباید راه دور برویم. به راحتی می توانیم بشماریم. از عالی ترین مقام ورزشی کشور که نشان داده به این کادر علاقه ای ویژه داشته . از کیومرث هاشمی ، رئیس کمیته ملی المپیک که هر بار ضبط ها خاموش بود می گفت این کادر نیاز به تقویت دارد اما یکبار به عنوان مسئول کاروان المپیکی دم نزد چون تیمی که داشت هزینه اش از جایی دیگر می آمد ، به نظر او بهترین حالت ممکن بود. آنها که هیچ وقت روی المپیک حساب باز نمی کردند ، این بار هم اگر این تیم اوت نمی شد ، کسی یقه او را نمی گرفت. از اسم کفاشیان و بی خیالی هایش بهتر است بگذریم . از اینکه تیم امید را برون سپاری کرد و کسی نفهمید ، حبیب کاشانی چقدر پول آورد ،حساب ویژه تیم امید چرا به حساب فدراسیون فوتبال نمی رفت و اصلا همان طور که وزارت ورزش گفته ، فدراسیون پول های این تیم را داده یا حبیب کاشانی و خیرینش؟ برای همه این ابهام ها ، از کفاشیان می گذریم و می رسیم به مایلی کهن، کیروش و خودمان؛ همه ما.